مزرع یک زارع

در این کشتگه پاک، بجز نیک نکاریم

مزرع یک زارع

در این کشتگه پاک، بجز نیک نکاریم

مزرع یک زارع

حسن زارع
زاده اصفهان
اهل عاشق آباد
فناوری خوانده
فرهنگ پیشه
نوداد نویس
مزرعه نگار

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

عشق، شیراز، شعر و هجرت

امروز تلفن همراهم، داستانی از یک سال قبل را یادآوری کرد...

شیراز، مقبره خواجه حافظ شیرازی

شاید مهمترین روزهای زندگی ام تا بدین جا

فصلی از رشد بود و بزرگ شدن

فصلی از شکفته شدن

و فصلی از پیدا کردن خودم در میان هیاهوی زمانه

همان روزها بود که کتاب پیاده روی و سکوت در زمانه هیاهو اثر ارلینگ کاگه از نشر گمان را می خواندم و شب هایم را در خیابان های شیراز مست بوی نارنج مشغول پیاده روی بودم.

شیراز را باید زندگی کرد اما نه، در شیراز باید زندگی کرد.

مگر می شود در پاییز پر رنگ شیراز سیر کنی و عاشق نشوی، حتی اگر هجرت تو، تاوان عشق باشد، باز هم عاشق می شوی

و حالا جالب تر اینکه داستان چهارشنبه این هفته دورهمی مربوط است به عشق
عشق عشق عشق

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۸/۲۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی