گویی پدر در این سرزمین به زمین خورده است
همیشه وقتی سخن از مرد و پدر بود، مردانی از نسل های دهه بیست و سی در ذهنم می آمد، اولین پدران و مردانی که وقتی چشم به این جهان گشودم دیدم.
دسته جات عزاداری مسجد بزرگ همیشه معروف بود. صفی بلند از پدران و جوانان غیور و حماسی محل، مردانی با هیبت، بزرگ، خاضع اما با صلابت
در این رمضان و عیدی فرصتی شد که شب هایی از آن را در مسجد بزرگ عاشق آباد به نماز بایستم. شب اول صف بلندی از گروه نشسته مسجد را دیدم، چشم و دلم را دزدیدم، تاب دیدن این صحنه را نداشتم. مردان مردی بودند که امروز تن نحیفی ازشان مانده بود بر روی صندلی های نماز.
ای وای چه بر سر مردان این شهر آمده. با خود اندیشیدم اگر این پدران آسمانی بشوند، نسل پدرهای باصلابت تمام می شود و تو دیگر مردی نخواهی دید.
اما در این روزگار سرد و تاریک، مردی همچون مردان گذشته هست که مردان گذشته را دور هم در محلی به نام پاتوق مهربانی جمع کرده و دل خوشی بزرگی برایشان فراهم آورده است. به جرأت می شود دید که شور زندگی در این پدران بیشتر شده و شاید هر کدام ده سال به عمرشان اضافه شده است.
.
آنان که گذشته خویش را فراموش کنند
آینده خود را تباه خواهند کرد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
چه تصویر زیبایی است
این حرکت زیبا و ارزشمند
آرزو داریم چراغ پاتوق مهربانی همیشه روشن
و نفس و قلم شما گرم که برای پاسداشت فرهنگ زیبای کهن این سرزمین تلاش می کنید
و گام های مردان بزرگی چون جناب بیات که پایه گذار این حرکت های زیبا هستند ،استوار